همیشه گفتن اولین تجربه ها خیلی خوب به یاد آدم می مونه، امروز اینو کاملا حس کردم. اولین بارم بود که میخواستم با یه اکیپ برم سفر که هیچکدوم رو نمیشناختم. راستش اولش نگران بودم که مبادا نتونم باهاشون مَچ…

همیشه گفتن اولین تجربه ها خیلی خوب به یاد آدم می مونه، امروز اینو کاملا حس کردم. اولین بارم بود که میخواستم با یه اکیپ برم سفر که هیچکدوم رو نمیشناختم. راستش اولش نگران بودم که مبادا نتونم باهاشون مَچ…
چهارشنبه، روز هفتم (چابهار) شب تصمیم گرفته بودیم که صبح به سمت شرق چابهار حرکت کنیم. صبح بعد از صبحانه سرپایی و خوشمزهای که مهدی قبل از بیدار شدن ما تدارک دیده بود، سوار کمپر شدیم و به سمت دریاچه…
“ساعت پنج صبح پنجشنبه، بیست و پنج بهمن” این ساعتی بود که برای حرکت از تهران و آغاز سفر هیجان انگیزمون به چابهار تعیین کرده بودیم. اما تا چمدون و کوله ها رو روی باربند بچینیم و محکم کنیم ساعت…